چهارشنبه ۱۲ شهریور ۹۹ ۱۲:۵۵ ۶۲ بازديد
در مناطق خرماخيز ايران اصطلاحات و واژههاي فارسي زيادي در ارتباط با نخلكاري رواج دارد كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
- مچ، مُخ، مُغ، مُگ يا مُه و ديميت به معني نخل هم است. نام تنگه و منطقه هرمز هم از اهورامزدا و هرمزد و هورمزد تشكيل شدهاست.
- فَسيل: ساقه اصلي درخت خرما. در جيرفت به پاجوش نخل گفته ميشود.
- تيم: هر چه از فسيل برويد اعم از تنه و پاجوش.
- تيم فسيل: آنچه در كنار تنه اصلي ميرويد.
- مُهكُشَك يا مخ كش: درختچهاي كه از تنه فسيل برآيد. در بم و نرماشير به آنها جنگ ميگويند.
- اَبار يا هبار (Hobar): گردي كه از نخل نر ترشح ميشود. در بم و نرماشير به آنها بو ميگويند. در جيرفت و ميناب به آن ايوار ميگويند.
- گلهبشكن يا تَرَكي: از آفتهاي نخل.
- تازوغ: سوسكي از آفتهاي نخل.
- تفتوك: از افتهاي نخل كه شبيه تار عنكبوت و كپك ميباشد و دور خوشهها را در بر ميگيرد.
- مُشتاب: اتاقك يا سيلويي براي دانهدانه كردن و شيرهگيري از خرما.
- پنگ يا پاگ: خوشه
- گرد يا گرز: ساقهٔ درخت خرما
- پاتيزه: پيش (برگهاي) جوانتر
- تاره: خوشه نخل، زماني كه در غلاف خود قرار دارد و هنوز چوبي نشدهاست.
- پريچه يا پيرچه يا پريخ (Perikh): الياف اطراف برگ خرما كه چسبيده به تنه درخت است. پريچه در بعضي مناطق بهعنوان اسكاچ نيز مورد استفاده قرار ميگيرد. در استان بوشهر همان «ليف» ناميده ميشود. در جيرفت به آنها سيس ميگويند. در بم و نرماشير به آنها سي سي ميگويند.
- پيش: برگ درخت خرما
- پاگنه: انتهاي پيش كه متصل به درخت خرما است. در استان بوشهر اين بخش «تاپول» ناميده ميشود. در جيرفت به آنها تَگ ميگويند. در بم و نرماشير به آنها لتي ميگويند.
- دُم باز: خرمايي كه نيمي از آن رسيده و حالت رطبي داشته و نيمهٔ بالايي به حالت خارك يا نارس باشد
- هارما: در منطقه جنوب كشور (بندرعباس و لارستان) خرما را برگرفته از گويش پهلوي (اچم) هارما(HARMA) و ارما (Orma) ميخوانند.